English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 287 (2467 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
mum's the word <idiom> U دهان قرص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
word U کلمه
word U لغت
word U لفظ
word U گفتار
word U واژه سخن
word U حرف
word U عبارت
word U پیغام خبر
word U قول
word U عهد
word U فرمان
word U لغات رابکار بردن
word U بالغات بیان کردن
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U واژه
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word processor U کلمه پرداز
word processors U کلمه پرداز
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word-play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
code word U کلمه رمز
code word U کلمات رمزی
word blindness U واژه کوری
word-blindness U واژه کوری
word processing U پردازش کلمه
word of mouth U کلمات مصطلح
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
abide by one's word U بر قول خود استوار بودن
alphabetic word U کلمه الفبایی
as good as one's word U خوش قول
at his word U بفرمان او
at his word U بحرف او
by word of mounth U زبانی
by word of mounth U شفاها
by word of mouth U زبانی
by word of mouth U شفاهی
channel command word U کلمه فرمان محرا
channel status word U کلمه وضعیت مجرا
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
computer word U کلمه کامپیوتری
control word U کلمه کنترل
cross word U جدول معمائی
cross word U جدول لغز
cross word puzzle U جدول معمایی
data word U کلمه داده
data word size U اندازه کلمه داده
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
double word U کلمه مضاعف
exercise code word U رمز تمرین
exercise code word U رمز عملیات مانور
fixed word length U کلمه با طول ثابت
fixed word length computer U کامپیوتر با طول کلمه ثابت
full word U تمام کلمه
full word U کلمه کامل
function word U کلمه دستوری
ghost word U لغت غیر مستعمل
ghost word U کلمه غیرمصطلح
half word U نیم کلمه
he is a man of his word U گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
head word U کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
his bare word U قول خشک وخالی او
i came across a word بکلمه ای برخوردم
in a word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
in word and deed U درگفتارو عمل
instruction word U کلمه دستورالعمل
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
keep to one's word U سر قول خود بودن
key word مفتاح
key word in context U KWIC
last word U حرف اخر
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word U لغت اقتباسی
machine word U کلمه ماشین
memory word U کلمه حافظه
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
numeric word U کلمه عددی
one word sentence U جمله تک واژهای
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
processor dtate word U کمله وضعیت پردازشگر
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
the last word U ک لام اخر
say the word <idiom> U علامت دادن
last word <idiom> U نظر نهایی
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
the last word U سخن اخر
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word for word U طابق النعل بالنعل
in a word <idiom> U به طور خلاصه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word for word U تحت اللفظی
word for word U کلمه به کلمه
the last word U حرف اخر
the last word U سخن قطعی
that is not the word for it U لغتش این نیست
take my word for it U قول مراسندبدانید
to say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
say a word U حرف زدن
say a word U سخن گفتن
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
word for word <adv.> U مو به مو
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
word U اطلاع
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
word for word <adv.> U نکته به نکته
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word deafness U واژه کری
word of command U فرمان انتصاب
word of honour U قول شرف
word order U ترتیب واژه ها
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word salad U سالاد کلمات
word picture U بیان یا شرح روشن
word square U جدول کلمات متقاطع
word square U acrostic
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to send word U خبردادن
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad U اشفته گویی
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word of command U فرمان نظامی
word frequency U بسامد واژگانی
to plight one's word U قول دادن
to plight one's word U عهد کردن
word hoard U لغت نامه
to plight one's word U متعهدشدن
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
word length U طول کلمه
word fluency U سیالی واژگانی
to send word U پیغام دادن
word count U واژه شماری
word book U کتاب لغت
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word length U درازای کلمه
word mark U علامت کلمه
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
word book U واژه نامه
word choice U بیان
word choice U کلمه بندی
word choice U جمله بندی
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
word book U کتاب لغت
word book U قاموس
word book U فرهنگ لغات
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word book U دیکشنری
word book U لغت نامه
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
give someone one's word <idiom> U قول دادن یا بیمه کردن
swear-word U کفر
swear-word U ناسزا
swear-word U فحش
four-letter word U واژهی قبیح
four-letter word U واژهیچهار حرفی
buzz word U لغت بابروز
buzz word U رمز واژه
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word correction U اصلاحکلمه
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
Word of honor . U قول شرف
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
written word U کلماتنوشتاری
word time U زمان کلمه
to pawn one's word U پیمان بستن
say a good word for U دفاع کردن
to forfeit ones word U بدقولی کردن
to pass one's word U قول دادن
score out that word U ان واژه را خط بزنید
the root of a word U اصل کلمه
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
to impawn one's word U قول دادن
send word U خبر دادن
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
send word for him U پیغام برای او بفرستید
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
the root of a word U ریشه واژه
speak a word U سخنی بگویید
send word U پیغام دادن
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
stimulus word U واژه محرک
to pawn one's word U عهد کردن
to pawn one's word U قول دادن
relying on his word U باستناد سخن وی
repetition of a word U باز گوئی یاتکرارسخن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
reserved word U کلمه محفوظ
say a good word for U تعریف کردن
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
word mark U نشان کلمه
status word U کلمه وضعیت نما
that word is obsolescent U میشود
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
word choice test U ازمون واژه گزینی
word building test U ازمون واژه سازی
to insert a letter in a word U حرفی را در میان واژهای جادادن
to suit the action to the word U کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
unique in every sense of the word U از هر نظری بی مانند
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
a quick word of advice U یک راهنمایی کوچک
variable word length U طول کلمه متغیر
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
word association test U ازمون تداعی واژه ها
There's pure jealousy in his every word. U هر کلمه ای که از زبان او [مرد] در می آید حسادت را بیان می کند.
Suit the action to the word . U بگفته خود عمل کردن
To keep ones word. To stand by ones promise . U سر قول خود ایستادن
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
word oriented computer U کامپیوتر کلمه گرا
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
To go back on ones word . To renege. U زیر حرف خود زدن
word processing supervisor U نافر پردازش کلمه
Suit the action to the word. U حرفی را فورا" عملی کردن
word processing center U مرکز پردازش کلمه
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
word processing program U برنامه پردازش کلمه
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
word processing system U سیستم پردازش کلمه
Be carfull not to breathe a word . U مواظب باش نفست درنیاید
Dont breathe a word! U هیچی نگه!
program status word U کلمه وضیت برنامه
stand alone word processor U کلمه پرداز خودکفا
to leave word in the house U در خانه سپردن
program status word U کلمه وضعیت برنامه
Her husband cant get a word in edgeways . U به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
The sense of this word is not clear . U معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
word processing society U انجمن پردازش کلمه
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
variable word length computer U کامپیوتر با طول متغیر کلمه
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! U تو گفتی ومنهم باور کردن !
Theres many a true word spoken in jest . <proverb> U در هر مزای یقایقى نهفته است .
A word spoken is an arrowlet fly. <proverb> U سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
A profae swear word ; Resplendent verse. U فحش آبدار ؛شعر آبدار
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word . U خانم به تمام معنی است
Recent search history Forum search
1affixation
2من دل درد دأرم
2لب آب
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
2single gas
1to as
1سیالات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com